می شد کمی محکم شوم تا خانه بودن را
در چشم های یک پرستو لانه بودن را
اما پس از تو یک کلید خورده در قفلم
سخت است درکش کن کمی دندانه بودن را
یک روز بی تو.هفتصد و پنجاه سالم شد
رستم منم که زنده کرد افسانه بودن را
دور تنم هی میتند این زندگی تار است
در پیله تمرین میکنم پروانه بودن را
تا مزه ی غم را بفهمم عشق یاری کرد
تصمیم دارم پر کنم پیمانه بودن را
از چشم های تر دلم خون است حالا که
دارم تظاهر میکنم بی شانه بودن را
هر عابری می آمد و از پیش من میرفت
این روز ها حس میکنم پایانه بودن را
روحم کنارت، جسم من از من گریزان است
دارم به باور میرسم بیگانه بودن را
لب تر نکردی تا ببینی شهر را ویران
گفتم بدانی قدرت دیوانه بودن را
نبض زمین لرزه دوباره روی بم می زد
مثل نهنگی خسته افتاده به ساحل از بغض لبریزم ... کمی زهر هلاهل میلادفرحمند
کمی ,روز ,بی ,درکش ,کن ,دندانه ,کمی دندانه ,کن کمی ,درکش کن ,است درکش ,چشم های
درباره این سایت