مثل نهنگی خسته افتاده به ساحل
از بغض لبریزم . کمی زهر هلاهل
جانم پر از زخم است لب از شعر خالی
از او چه گویم او که نامش می شود دل
شب ها پر از وحشت، پر از دردم همیشه
او یک فرشته دلنشین نه . ماه کامل
یک قسمتم جا مانده روزی در کنارش
تا حل شود از تکیه هایم کل پازل
حالا چه سود او رفته و غمگین و تنهام
هرگز نشد قلبش به من یک ذره مایل
من زهر می نوشم و او هم در کنارش
در شب نشینی می خورد یک چای، با هل
نبض زمین لرزه دوباره روی بم می زد
مثل نهنگی خسته افتاده به ساحل از بغض لبریزم ... کمی زهر هلاهل میلادفرحمند
یک ,زهر ,نهنگی ,خسته ,مثل ,لبریزم ,پر از ,لبریزم کمی ,مثل نهنگی ,بغض لبریزم ,کمی زهر
درباره این سایت